صورت پهلوی و اوستایی برخی واژگان پارسی امروزین-سری ۱ حرف آ
این خلاصه یادداشت هایی است که از بررسی حرف «آ» که حدود ۷۰ صفحه از جلد ۱ کتاب برهان قاطع را به خود اختصاص داده بود، برداشته ام (توضیحات مربوط به حروف «ب» و «پ» در پستهای 8 و 12 وبلاگ اضافه شده است). برخی نکات که برای من جالب بود:
۱- حرف «ک» در پایان برخی واژه ها مثل آرزوک و آشکاراک حذف شده یا در بعضی واژگان دیگر مثل اروارک (آرواره)، آشیانک (آشیانه)، آفریتک (آفریده)، آلالک (آلاله) به مرور زمان به «ه» تبدیل شده.
۲- در مواردی «ت» تبدیل به «د» شده مثل آزات (آزاد)، آزارتن (آزردن)، آفریتن (آفریدن)، که از تبدیلهای شناخته شده در تحول زبانهاست.
۳- اسامی مصدر که با «ش» پایان می یابند، در گذشته (پهلوی) به صورت «شن» بوده. مثل:آمرزشن، آموژشن، آزمایشن. (برداشت شخصی: شبیه tion در انگلیسی است.)
۴- «آ» در بسیاری از موارد پیشوند است و در برخی موارد این پیشوند آ برای منفی سازی به کار می رود. مثل: آزرمیدخت= آ + زریما (فرتوت و شکسته) یعنی کسی که شکسته نخواهد شد. یا آوردن= آ + وردن(که همان بردن است) یعنی مخالف بردن. (برداشت شخصی: شبیه این مطلب در انگلیسی هم هست مثل:synchronous و asynchronous یا symmetric و asymmetric)
۵- ساختار کلمات آبستن، آذربایجان، آرشام و آزمایش هم برای من جالب بود و همچنین کلمه آستر که اصلا حدس نمیزدم یک واژه پهلوی باشد.
علائم اختصاری: پهلوی=Ph ، اوستایی=Av ، پارسی باستان=O.P. ، سانسکریت= S
همچنین آ=aa ، خ=x ، ژ=zh
واژگان
آبان=جمع آپ (فرشته نگهبان آب) Av=aap, O.P.=aapi, Ph=aap
آبستن=پیشوند آ + پس (پسر،فرزند) + تن Ph=aapestan
آتش Av=aatarsh, aatar, Ph=aatarsh, aatur
آهختن Ph=aahixtan
آذر Av=aatar, aatere, O.P.=aatr, aathr, Ph=aatur
آذر باد Av=aaterepaata
آذربایجان آتورپادگان=آتور (آتش)+پات،پای (پاییدن، نگهداری)+گان (پسوند مکان) Av=aaturpaata, Ph=aaturpaat
آذین = پیشوند vaina + adhi (نگاه، نظر), Ph=adhveenak
آرام = پیشوند آ + مصدر اوستایی رام (استراحت کردن)
آرزو Ph=aarzook
آرشام : آرشا=خرس + آما=زور،نیرو , به معنی دارای نیروی خرس
آرواره Av=hanuharena, Ph=ervaarak
آزاد Av=aazata, Ph= aazaat
آزادی Ph=aazaatih
آزادگی Ph=aazaatakih
آزاردن Ph=aazaritan
آزرمیدخت آ (نفی) +زریما (فرتوت،شکسته)
آزمایش aizi پیشوند +maa=اندازه گرفتن—- Av=aaizamaa, Ph=aazmaayishn
آزوری Ph=aazvarih
آژی Av=azhi, S=ahi یعنی مار
آس S=asan, Av=asan, asman
آستر Ph=aastar به معنی باطن هر چیز
آسمان Ph=asman
آش S=as
آشامیدن = پیشوند آ + مصدر اوستایی shaamaa (نوشیدنی)
آشنا پیشوند آ + مصدر پهلوی
آشتی Ph=aashtih
آشفتن = پیشوند آ + مصدر xshaob (مضطرب شدن)
آشکارا Ph=aashkaaraak
آشیانه Ph=aashaanak
آفتاب = آف (روشنی) + تاب (تابیدن) Ph=aftaap
آفریدن Ph=aafritan
آفریده Ph=aafritak
آلاله Ph=aalaalak
آلو Ph=aalu
آلودن Ph=aalutan
آمار Ph=aamaar
آمارگر Ph=aamaargar
آمدن Ph=aamatan
آمرزش Ph=aamurzishn
آموختن Ph=aamooxtan
آموزگار Ph=aamoozhakaar
آموزش Ph=aamoozhishn
آمیخته Ph=aamextak
آن Ph=aan (دیگر)
آواز ریشه اوستایی vak یا vac به معنی گفتن. ریشه سانسکریت vavaaca. همریشه با vaaj, vaajak پهلوی– اوستایی vac — سانسکریت vaac— لاتین vox—فرانسوی voix— انگلیسی voice
آوردن = پیشوند آ (نفی) + بردن Ph=aawaritan
با سلام
نوشته اید که پس به معنای فرزند است به آگاهی شما می رسانم که در زبان یا لهجه بهبهانی -پس- به معنای پسر است ونیز – دت- به ضمه -د- به معنای دختر
گمان می کنم اگر کسی در مورد زبان رایج در بهبهان تحقیق کند واژه ها ی اوستائی و پهلوی بسیاری خواهد یافت
در مورد زبان لری هم باید بگویم که بسیاری از واژه ها پهلوی و اوستائی است به عنوان نمونه واژه اوستایی – رود – که به معنای فرزند استفاده می شود و نیز واژه پهلوی – پرندوش – به معنای پریشب. والبته صدها کلمه دیگر که اگر مجالی بود برای شما خواهم نوشت
سپاس
برهان آصف
بالاخره یک وبلاگ به دردخور دیدیم تو این دنیای وانفسای وبلاگ نویسی فارسی و به هصوص دراین حجم گسترده مطالب سیاسی
به آقای برهان آصف توصیه می کنم خودشان آستینن بالا بزنند واینکاری که گفتند را انجام بدهند.
جالب بود
ممنون برهان جان از توضیحت. درست است در برخی جاها واژگان پارسی بیشتر حفظ شده مثل خوانسار و بهبهان و سنگسر … و چه بسا بشه از آنها برای واژه سازی استفاده کرد.
ممنون ماهرو جان. لطف شماست.
مینو جان، البته من در مورد برهان و رشته شون اطلاعی ندارم ولی این کار، کار بسیار تخصصی است. من خودم هم این چیزها از رشته تخصصیم بسیار دور است و فقط چیزهایی رو می خونم و در اینجا میذارم به همین دلیل هم هر جا برداشتی میکنم اون رو با آبی می نویسم که هر کس می خوند بدونه که این صرفا نتیجه ایست که من گرفته ام.
پرویز جان خوشحالم که براتون جالب بوده مطلب.
برهان جان خیلی این دو تا واژه ای (رود و پرندوش – چقدر هم ترکیب زیبایی است دومی اش) که گفتی جالب است و من مشتاقم باز اگر هر زمان فزصتی داشتی بنویسی بقیه شون رو هم.
سلام دوستان
پیشنهاد میکنم این بحث را ادامه دهیم فراموش نکنیم که زبان را مردم عادی می سازند ونه متخصصین. خوب است هر کس که در حوزه زبانهای ایرانی واژگان زیبایی را می شناسد به فر هنگستان پیشنهاد بدهد تا انها از فرط فقر واژه دست به ساخت واژههای نامانوس نزنند.
در مورد واژه پرندوش که خوشتان آمده باید بگویم که :
دوش= دیشب
پرندوش= پریشب
دیگ= دیروز
پریگ= پریروز
و هزاران واژه زیبای دیگر که یادگار به جا مانده از پدران ما هستند ولی شوربختانه همه آنها رو به فراموشی دارند.
در پایان آدرس وبلاگ من این است:
http://borhanasefjah.blogfa.com/
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
سپاس
برهان آصف
از تارنگار من: parsi-l.persianblog.ir بازدید کنید.
در زمینهی پالایش زبان پارسیست.
واپسین نوشتار: «وندهای زبان انگلیسی»
با سلام
چقدر راحت واژه های پهلوی و اوستایی و فارسی امروزی را به هم ربط دادید!
– آیا میدانید این فرضیه ها از کی و توسط چه کسانی وارد فرهنگ کشورمان شده؟
– آیا میدانید هدف از این اقدامات چیست؟
همین سوال را از خودت بپرس که چرا پانترکها و تجزیه طلبان می خواهند ایرانیان را بی ریشه و بی تاریخ نشان بدهند !! چرا تمام هدفشان این است که زبان و تاریخ و تمامیت ارضی را با دروغهای خود جعلی نشان دهند !!!! چرا می خواهند پیوستگی ایرانیان در زبان و تاریخ را از بین ببرند ! اگر حساسیت به ایرانی بودن خودت نداری کسی کاری برایت نمی تواند بکند اگر هم این مطالب را نفهمیدی و با دروغهای مثل لهجه 33 و یا تاریخ پورپیرار و اوبالی خوشی که تعصب نژادی و قومی عقل تو را مسدود کرده.. کسی که خوابیده میشه بیدارش کرد اما کسی که خودش را به خواب زده نه.
بابک جان گل گفتی اگه نمی فهمند بفهمند که 50 درصد واژه هایی که به نام جعلی پهلوی(پالانی) به خرد خودشان می دهند واژه گان اصیل تورکی است.
جاعلان تاریخ
وای خدا چه جوکی هستید شماها!! به ویکیپدیای انگلیسی مراجعه کن و قدیمی ترین متن کشف شده از زبان ترکی (تازه آن ترکی نصفه و نیمه ی شما هم نیست مربوط به مغولستان هست!) مربوط به قرن هشتم میلادی هست!! حالا شما داری می گی که 50% واژگان پهلوی از ریشه ی «اصیل تورکی» (لابد ترکی استانبولی!!!) آمدند؟!!
جاعل تاریخ!!!!!! من نمی دونم بخندم به امثال تو یا بزنم توی سر خودم که انقدر بدبخت شدم که امثال تو راجع به زبان مادری من زبان فارسی نظریه می دهید!!؟!؟!!
http://en.wikipedia.org/wiki/Turkish_language#History
زبان ترکی که اصلا زبان فرازمینی است..!!!! میگن یا با کامپیوتر نوشتن یا موجودات فضایی خلق کردن آره؟؟ تازه جدیدا کشف شده زبان های ایتالیایی .المانی .انگلیسی .فرانسوی .اسپانیایی ..یا شاید هم چینی و اسکیمویی حدود 40 تا 75 درصد از واژگان اصیل ترکی وام گرفته اند!!!!! خلاصه عجیبأ غریبا !!!!!!
بابک جان اینها رو بنده ربط ندادم! اگر هم تمایل دارید بحث کنید ارجاعتون میدم به مطالبی که در دانشکده زبانشناسی دانشگاه هاروارد در زمینه پارسی باستان و اوستایی تدریس میشه. اگر هم شما فکر میکنید اینها همه توطئه است، شرمنده ام. برای کسی که چشمش رو به روی حقایق بسته و دوست داره دنیا رو با تئوریهای ساخت خودش و نه به شیوه علمی نگاه کند من کاری نمیتونم بکنم. ولی اگر بحث علمی دارید و اگر رفتید و مطالب این سه لینک رو که براتون گذاشتم مطالعه کردید، در حد توان و سوادم می تونم باهاتون بحث کنم.
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/OldPersian/index.html
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/OldAvestan/index.html
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/Avesta/index.html
برهان جان و حامد گرامی، در اولین فرصت به تارنگارتون سر میزنم.
این رو هم تصحیح میکنم: پیوند هایی که در پاسخ به بابک دادم از «دپارتمان تمدنها و زبانهای خاور نزدیک» دانشگاه هاروارد بود. بنده عرض کرده بودم زبانشناسی.
من فقط دوست دارم اینجا نظر شخصی ام را در مورد بعضی چیزها توضیح بدهم.
۱- من به دنبال ایجاد تصویری خیالین از گذشته ایران نیستم.
۲- دوست دارم تاریخ کشورم رو بخونم، افتخارانش رو بشناسم و از اشتباهات گذشته اش درس بگیرم.
۳- به حق آموزش به زبان مادری برای قومیت های مختلف میهنم اعتقاد دارم.
۴- شخصا دوست دارم با زبانهای کردی، ترکی و عربی آشنایی داشته باشم.
۵- تمام تلاشم بر این است که مستند و با نگاه علمی حرف بزنم.
اگر هم کسی در یک چارچوب منطقی و علمی بحث نکند, بحث کردن باش رو کاری بیهوده میدانم و ازش سر باز میزنم.
درود
به وبلاگ گروه تاریخ پژوهان چهارباغ هم سری بزنید.
ممنون
ممنون باران جان از شناساندن وبلاگ گروه تاریخ پژوهان چهارباغ, رفتم و در نگاه نخست که به نظرم بسیار جالب آمد مطالبش. کاش آدم خاطر آرامی داشت و می تونست برای مطالبی که دوست دارد زمان بگذارد. گاهی فکر میکنم «پریشان خاطران رفتند در خاک–مرا از خاک ایشان آفریدند» را من باید بگم
.
درود
بسیار نیکو
کمی روشنی به تاریکی های منطقه زبان شناسی افروخت.
پیروز باشید
ممنون برای نوشته های مفیدتون. می تونم پیشنهاد بدم که کلمات رو به شکل فایل پی . دی . اف هم در دسترس قرار بدین ؟ ممنون !
سلام دوستان
بسیاری از این واژه های کهن هنوز هم در زبان امروزی بلوچی رایج میباشد به عنوان مثال:
دیشب:دوشی
پریشب:پرند دوشی
ابستن:اپس APOS
زن:جن JAN
رفت:شد ُSHOD
و اوقات نمازهای پنجگانه نیز در بلوچی به ترتیب 1 صبح در خاطرم نیست ولی 2ظهر:چاشت
3عصر:دیگر 4مغرب:شام 5عشا:خفتن
وبسیاری کلمات دیگر بلوچی که نمیدانم ایا در زبان پهلوی بوده است یا خیر.لطفا اگر کسی در این زمینه صاحبنظر است یاریم دهد تا به اطلاعات عمیقتری در زمینه اشتراکات زبان بلوچی با زبان کهن ایران دست یابم
لطفا از واژههای پهلوی بیشتر مطلب بزنید
با سلام «ونته» نام یک روستای هخامنشی است که از طریق ترجمه کتیبه های مکشوفه در تخت جمشید به دست آمده است به نظر شما معنی»ونته»چه می تواند باشد؟با عرض تشکر دهقان
معادل وازه (روشن) در پارسی باستان چه بوده است؟ در صورت امکان توضیح بدهید.متشکرم دهقان از فیروزآباد فارس
اگر اشتباه نکنم یک ربطی به «باما» و «بام» داره که بامداد هم از همون ریشه ساخته شده. در این Iranica in the Achaemenid period هم Baama به معنای light و lustre اومده.
معادل واژه( سرزمین )و(خاک)در فارسی باستان چه بوده است؟البته من از دست اندر کاران معذرت می خواهم چرا که به جای دادن نظر سوالاتی را پرسیده ام،ممنون می شوم پاسخ داده شود.دهقان از فیروزآباد فارس2/2/1389
Buna به معنای زمین و خاک بوده. (صفحه ی 619 کتاب Iranica in the Achaemenid period)
روشن در پارسی کهن = روچین – سرزمین = ویجه و یا بیجه و البته به میهن و سرزمین – کشت ور هم گفته می شده
زبان بلوچی و خراسانی و لری واژگان سانسکریت و پهلوی بسیار زیادی دارند به همین دلیل فرضیه قوی مطرح شده که سانسکریت یک زبان ایرانی و متعلق به تمدنهای نابود شده ایران مانند جیرفت و شهر سوخته بوده است.
http://www.hamshahrionline.ir/news-8213.aspx
«گمان می کنم اگر کسی در مورد زبان رایج در بهبهان تحقیق کند واژه ها ی اوستائی و پهلوی بسیاری خواهد یافت»
اولین بر که شنیدم یک بهبهانی «بلد نیستم» را گفت نبلدم، از خوشحالی تا عرش رفتم!
ما با به کار بردن افعال مرکب زبان را سخت و کاربرد آنرا محدود میکنیم.