صورت پهلوی و اوستایی برخی واژگان پارسی امروزین-سری ۳ حرف پ
این خلاصه یادداشت هایی است که از بررسی حرف «پ» که حدود ۱۰۰ صفحه از جلد ۱ کتاب برهان قاطع را به خود اختصاص داده بود، برداشته ام. برخی نکات که برای من جالب بود:
۱- واژه «پشیز» که الان به کار میبریم و مثلا میگوییم -پشیزی ارزش ندارد- خردترین سکه عهد ساسانی بوده.
۲- واژه «پا» در گذشته به صورت paad بوده که به نظر من شباهت زیادی با foot در انگلیسی دارد. چون تبدیل «پ» و «ف» و همچنین تبدیل «د» و «ت» ازتبدیلهای شناخته شده در تحول زبانهاست.
۳-پیشوند «پاد» که در گذشته به صورت paiti و به معنای «ضد» با آنچه «در مقابل انجام می شود» است، در بسیاری از واژگان دیده می شود. نمونه اش را در «پالودن (ضد آلودن) – پتیاره (برضد رفتارکننده) – پاسخ (پاد+سخن) – پاداش (پاد+دهش) …» می بینیم.
۴- در پارسی باستان panti , pathi به معنای راه بوده که به نظرم شباهت زیادی به path در انگلیسی دارد. (این را در توضیحات واژه «پند» دیدم که البته نفهمیدم چه ربطی به پند داشت. شاید پند یعنی راه را نشان دادن.)
۵- در بررسی حرف «پ» به نظرم آمد که تعداد بسیار زیادی از واژه ها به هندی باستان و سانسکریت شباهت دارند.
علائم اختصاری: پهلوی=Ph ، اوستایی=Av ، پارسی باستان=O.P. ، هندی باستان=O.H ، سانسکریت= S
همچنین آ=aa ، خ=x و چ=c
واژگان
پا O.P. paad, Av. paadha, O.H. paada, Ph. paad
پاد (نگهبان پاسبان) O.P.paata (حامی), O.H. paatar, Av. paatar
پاداش Ph. paad dahishn
پادشاه (مقتدر) O.P. patixshaayathiya, Ph. paataxshaa= pati + xshayamna
پاده (گله خر و گاو) (حمایت شده-محفوظ) O.P., Av., S. paata
پار S. parut, O.P. paruva, Av. paurva
پارس O.P. paarsa
پاره Av. paara, O.H. paara (), Ph. paarak
پاس O.P. paaca, Av. pathra, Ph. paas
پاسبان Ph. paaspaan
پاسخ Av. paitisahva= (paiti + sanh), Ph. pasux
پاک Ph. paak, O.H. paavaka
پاشنه Av. paashna, O.H. paarshni, Ph. paashnak
پالودن Ph. palutan = paiti + aludan
پالوده Ph. palutak
پالیز Av. pairidaeza
پایه Ph. paadak
پاییز Ph. paateezh, O.P. patidaiza, Av. paitidaeza
پتیاره Av. paityaara = paiti + ar = Ph. patyaarak -که paiti به معنی ضد و مصدر اوستایی ar به معنی رفتار کردن یا رفتن است. در کل یعنی – به ضد رونده- با -بر خلاف رفتار کننده-.
پختن Ph. puxtan, Av. pac, S. pac
پدرام paiti + raaman
پدر O.P. pitar, Av. pitar, O.H. pitar, Ph. pit, pitar
پدرود pa+ drut
پدید Av. upaditi, Ph. padit
پذیرفتن patgriftan= pati + grab ()
پذیره O.P. pati + ara, Ph. patirak
پر Av. parena, O.H. parna, Ph. par
پراگندن Ph. pargantan
پرداختن Ph. pardaaxtan =para +tac (Av.)
پرستو Ph. parastuk
پرستیدن Ph. parastitan
پرسیدن Av.peresa (fras), O.H. prac, Ph. rpusitan
پرند Ph. parand
پروار Av. pairivarana
پرواز Av. pairi (para +vaz)
پروردن Ph. parvartan
پرویز Ph. aparveej
پروین paoiryaeini
پره Ph. parrak
پرهیختن O.P. pati -raik, Ph. parextan
پری Av. pairika, Ph. parik
پری (پریروز) Av. paroayare, Ph. paritan
پریدن Ph. paritan
پزشکی Ph. bijashkih
پژمان O.H. pratitman, Ph. pashimaan (patish + maama)
پژمردن O.P. patisb + mar
پژوهیده O.H. prati +veed , Av. paitish +vaed, Ph. patv(i)hitan
پس (پسر) Ph. pus
پس O.P. pasaa, pasaava, Av. pasca, O.H. pas, Ph. pasin
پست O.H. upastish (تحت امر کسی قرار گرفتن)
پستان O.H. stana, Av. fshtana, Ph. pistaan
پسر O.H. pusra, O.P., Av. puthra, Ph.
پشت O.H. prshti, Ph. pusht
پشماگند Ph. pashmaakand
پشوتن Av. peshoo + tanu
پشیز Ph. pashiz پشیز خردترین سکه در زمان ساسانیان بوده.
پشیمان Ph. peshaamaan
پگاه Av. upa+gaah
پل Av. peratu, Ph. puhl, puhr
پلنگ S. prdaaku
پلکان parrkaan
پنج S. panca, Av. pranca, Ph. panj
پنجاه S. pancacat, Av. pancasata, Ph. panjah
پنجم Ph. pancum
پند Ph. pand, S. pathan, O.P. panti, pathi
پنداشتن pa eo dashtan
پنهان Ph. paanihan
پنیر Ph. paanir
پورشسب Ph. poorushasp = پورش به معنی دورنگ و سیاه و سفید است. بنابراین پورشسب یعنی دارنده اسب سیاه و سفید.
پوره از مصدر سانسکریت pur به معنای پر کردن . در سانسکریت اسم مفعول آن purna به معنی پرشده است.
پوست Ph. poost, Av. pasta
پولاد Ph. pulafat, puaft
پوسیدن Ph. pustin
پهره S. paatra, Av. pathra
پهنا Ph. pahnaak
پیغام Av. paitigaama, Ph. peetaam
پیچیدن Ph. picitan
پیدا S. pratyanc, O.P. patyaaka, Ph. paitaak
پیراستن pati + raad, Ph. peeraayishn
پیراهن Ph. peeraahan
پیروزی Ph. peeroozh
پیشانی Ph. peeshaanik
پیشکش patish karsh ()
پیشه Av. pishtra, Ph. peeshak
پیغاره(طعنه سرزنش ) Av. paiti + gar, O.H. prati +gar ()
پیکر O.P. patikara, Ph. patkar
پیل Ph. pil, … pila
پیمان O.P. pati-maana, Ph. patmaan
پیمودن Av. paiti +maa (), Ph. patmutan
پیوستن Av. paiti+band, Ph. patwastan
پیوند Ph. patwand
مرسی
منتظریم برای تکمیل (اظهار نظر، چکیده)
حالا مثلا تکمیلش کردم ستوده جان.
مرسی، بهره بردیم
زاییکا جان بابا شوخی کردم به خدا . من از این جسارتا نمی کنم. می مونم منتظر بالاترین و امیدوارم اولی رای رو هم بهش بدم
سلام دوست عزیز
من فکر میکنم شما سخت در اشتباهید که زبانهای پهلوی و اوستایی و فارسی را به هم ربط داده و سعی نمودی آنها را یک زبان نشان دهی!
حقیقت اینست که خیلی چیزها از 80 سال پیش درست و کتابت شده و به دروغ بر ما تحمیل شده است مثل همین زبانهای ضعیف.
«پهلوی» زبان منطقۀ پارس باستان در جنوب ایران کنونی بوده است، «اوستایی» هم که خاستگاهش هنوز معلوم نیست اما یک احتمال وجود دارد که در محدودۀ هندوستان بوده که با دین موهوم زرتشت به منطقۀ ایران کنونی آمده است. «دری» هم زبانی است که بخشی از گفتار و نوشته های ما را تشکیل میدهد که توسط شاعران درباری از افغانستان و تاجیکستان وارد کشورمان شده و امروزه به اشتباه به آن زبان «فارسی!» میگویند.
در واقع هیچیک از زبانهای فوق قابل درک برای دیگری نیست لکن با در هم آمیختن این سه، و زبانهای قدرتمندی چون: ترکی و عربی و… زبانی رابط و قابل محاوره و مکالمه شده است اما بدلیل اینکه این زبان (فارسی امروزی) هیچگونه قاعده ای برای ساختن فاعل، فعل، مفعول و … نیست بطوریکه در آکادمیهای زبانشناسی جهان، به هیچوجه بعنوان زبان شناخته نشده و نخواهدشد. لذا بحث دربارۀ آن هم چندان اهمیتی ندارد.
سلام
خیلی کار خوب و جالبی کردی
امکانش هست معادل واژه «تنها» را هم بنویسی؟؟
————————————————————–
راییکا: سپیده جان علی الحساب صفحه 115 این کتاب (http://raeeka1.blogfa.com/post-20.aspx) توضیحات واژه 4.2.121 رو ببین. به نظرم در معنی armaishta نوشته lonely, secluded. به نظر میاد این ریشه اوستایی باشه. البته هنوز اطممینان ندارم. حتما واژه ای که به پارسی نوین (امروزین) نزدیکتر باشه هم داریم. حالا می گردم اگر چیزی یافتم همین جا برات می نویسم.
پاسخ به موارد مطرح شده توسط دوستمون ایرانی رو میتونید در اینجا ببینید:
http://raeeka1.blogfa.com/post-14.aspx
http://raeeka1.blogfa.com/post-15.aspx
آفرین! خیلی تحقیق با ارزشیه. ادامه هم میدی؟
____________________________________
راییکا: ممنون دوست گرامی. خودم دوست دارم اگر وقت و آرامشی داشته باشم به تدریج کلیه حروف رو در بیارم و در اینجا بذارم. فقط اشکال کار اینجاست که من در ایران نیستم کتاب رو در خانه ندارم و چون برهان جزو کتابهای مرجع است، نمی شه از کتابخانه بیرون آوردش. بنابراین در آوردنِ اطلاعاتِ هر حرف مستلزمِ این است که من بتونم چند ساعتِ پیاپی ِ خالی داشته باشم. ولی تلاش خودم رو می کنم.
براي من یک سوال مطرح شده و آن این است که در تلفظ واژه پهلوی پره (که r در آن تكرار شده) تلفظ ر به صورت مشدد است يا نه؟ آيا ميتوان گفت كه تشديد در زبان پهلوي وجود داشته يا اينكه از عربي وارد فارسي شده؟ در سري قبل براي كلمات بره و بزهكاري هم اين مساله مطرح است. منظورم از تشديد نوع «تلفظ» امروزي حروفٍ داراي تشديد است.
کار ارزشمندی را شروع کردهای. بيصبرانه منتظر حروف بعدي هستم 🙂
________________
راییکا: رضای گرامی حقیقتش حرف «ت» رو هم یاد داشت برداشته ام، ولی به دلیل مشکلاتی هنوز نشده که در وبلاگ بذارمش. احتمالا اگر بذارم هم در بالاترین پیوندی بهش نخواهم داد. خودم احساس می کنم این یادداشتها خودم رو راضی نمی کنه و اون چیزی نیست که من می خوام، البته از هیچی بهتر ه. شاید یادداشتهایی از این کتاب
http://raeeka1.blogfa.com/post-17.aspx
بردارم و بذارم. به نظرم بعضی واژگانش خیلی جالب میاد. حد اقل حس کنجکاوی من رو بیشتر ارضا می کنه.
در مورد حرف مشدد هم که گفتید، سعی می کنم پاسخش رو پیدا کنم، خودم مطمئن نیستم راستش.