کارنامک اردشیر پابگان (بخش 1)

کارنامه ی اردشیر بابکان، از جمله متن های به جا مانده از فارسی میانه است و خواندن آن مستقل از بعد تاریخی یا داستانی اش، برای درک تحول و تغییرات زبان فارسی در طول زمان خالی از لطف نیست. در ادامه می توانید نخستین بخش از این متن را ببینید که ابتدای داستان و پیش از به دنیا آمدن اردشیر بنیانگذار سلسله ی ساسانی است ( داستان اردشیر به نقل از شاهنامه ی فردوسی را می توانید در اینجا بخوانید). متن فارسی میانه برای سهولت خواندن با الفبای لاتین نوشته شده که برای خواندن آن می توانید از جدول راهنمای زیر استفاده کنید. ترجمه ی متن به فارسی امروزین به صورت جمله به جمله در برابر هر سطر نگاشته شده. از آنجا که برای خود من تطبیق واژگان در گذشته و حال جالب بود، ترجیح دادم ترجمه را به صورت لغت به لغت بنویسم اگرچه از روانی متن می کاهد

ā

č

ē

ī

ō

š

ū

ābān

češm

dēv

dīdan

šab

dūd

xˇahar

آبان

چشم

دیو

دیدن

so انگلیسی

شب

دود

خواهر

pas  az  marg  ī  aleksander  ī  rhōmīg,  erān  šahr  dvēst-u-čehel  kard-xˇadāy  būd.
پس از مرگ اسکندر رومی، ایران دویست و چهل کدخدای (فرمانروای محلی) داشت
Spāhān  ud  pārs  ud  kustīhā  ī  aviš  nazdīktar  ped  dast  ī  ardavān .. būd.
سپاهان (اصفهان)، فارس (پارس) و محل های نزدیک آن به دست اردوان* سردار بود
pābag  marzbān,  šahryār  ī  pārs  būd  ud  az  gumārdag  ī  ardavān  būd.
پابک مرزبان، شهریار پارس بود و از گماردگان اردوان بود
ardavān  ped  etsaxr  nišast.
اردوان به استخر نشست (در شهر استخر فرمانروایی بنا کرد
pābag  rā  ēč  frazend  ī  nām-burdār  nē  būd.
پابک را هیچ فرزندی که نام او را حفظ کند (نام-بردار) نبود
sāsān  šubān  ī  pābag  būd  ud  hamvār  abāg  gōspendān  bud
ساسان شبان پابک بود و همواره با گوسفندان بود
ud  az tōhmag  ī  dārāy  ī  dārāyān  būd.
و از تخمه ی دارای دارایان (داریوش) بود
andar  dušxˇadāyīh  ī  aleksander,
در دشخدایی (دش=بد  + خدا یی** – فرمانروایی ناعادلانه) اسکندر،
niyāgān  ō  verēg  ud  nihān-ravišnīh  estād,  ud  abāg  kurdagān  šubānān  raft.
نیاکان او (ساسان) روش نهان در پیش گرفتند و با شبانان کرد رفتند
(برای پنهان ماندن نسب با شبانان کرد همراه شده بودند و به شبانی پرداخته بودند)
pābag  nēdānist  kū,  sāsān  az  tōhmag  ī  dārāy  ī  dārāyān  zād  ested.
پابک نمی دانست که ساسان از تخمه ی داریوش زاده است
pābag  šab-ē  ped  xˇamn  dīd  čōn  ka
پابک شبی به خواب دید که
xˇaršēd  az  sar  ī  sāsān  be  tāft  ud  hamāg  gēhān  rōšnīh  grift.
خورشید از سر ساسان بتافت و همه ی کیهان روشنی گرفت
an  ī  šab  ēdōn  dīd  čōn  ka
دیگر شب (ایدون) چنین دید که
sāsān  ped  pīl-ē  ārāstag  ī  spēd  nišast  estād
ساسان به پیل آراسته ی سپیدی نشسته است
ud  harv  kē  andar  kišvar  perāmōn  ī  sāsān  estend,
و هر که در کشور هست پیرامون ساسان ایستاده است
namāz aviš barend,  ud  stāyišn  ud  āfrīn  hamē  kunend.
و به او نماز برند و ستایش و آفرین کنند
anī  sidīgar  šab  hamgōnag  ēdōn  dīd  čōn  ka
سه دیگر شب (شب سوم) همانگونه چنین دید که
ādar farrōbāy, gušnasp ud burzēn-mihr ped xānag  ī  sāsān  hamē  vaxšend
آذر فروبای، گشناسب و برزن-مهر (سه آتش مقدس) به  خانه ی ساسان همی وخشند (می درشخند
ud  rōšnīh  ō  hamāg  gēhān  hamē  dayend.
و روشنی به تمام کیهان می دهند
——————-
اردوان آخرین شاه اشکانی است*
در مورد واژه سازی با پیشوند «دش» می توانید اینجا را بخوانید**
  1. raeeka
    مِی 18, 2010 در 4:53 ب.ظ.

    چون در وب فارسی جدیدا خیلی تمایل به این فکر دیده می شود که زبان فارسی را از واژگانی که در طول سالیان سال وارد زبان شده اند باید پیراست، دوست دارم به عنوان نویسنده ی وبلاگ به روشنی نظرم را در این مورد بیان کنم که چنین دیدگاهی را نه درست می دانم و نه ممکن. و امیدوارم خوانندگان این وبلاگ از مطالبی که در بخش زبانشناسی قرارداده می شود چنین برداشتی نکنند.

  2. درنگ
    مِی 19, 2010 در 2:28 ب.ظ.

    خيلي جالب بود!
    بسيار هيجانزده شدم
    برخوردي نداشتم با اصل ِ متن، و اگر هم بود (būd)، به خط ِپهلوي نا آشنا بودم … انگار که از دنياي ديگه است. تصور نمي کردم آواها اينقدر مشابه زبان ِ رايج ِ امروزي باشند.
    سپاس ِ فراوان

  3. raeeka
    مِی 20, 2010 در 12:57 ب.ظ.

    من هم واقعا حس هیجانزدگی داشتم وقتی می خوندمش. شباهت ها برایم خیلی جالب است. تا حدی هم حس درست کردن یک پازل رو داشتم، وقتی تکه های گمشده رو پیدا می کنی و کنار هم می ذاری و یک بخشش که حل می شه لذتش خیلی جالب ه.

  4. nassermirza
    مِی 24, 2010 در 9:31 ق.ظ.

    دمت گرم

    • raeeka
      مِی 24, 2010 در 11:43 ق.ظ.

      مرسی : ). دم خودت هم گرم ناصرمیرزا جان

  5. آگوست 21, 2010 در 3:38 ق.ظ.

    از اینکه کمک میکنید بیشتر به خود آییم بسیار سپاسگزارم باوجود اینهمه آثار تاریخی تا کنون حسّ به این نزدیکی با گذشتۀ خودمان کمتر داشته ام. موفق باشید- صیاد

  6. آزاده
    آگوست 22, 2010 در 1:29 ب.ظ.

    بسیار زیبا و دل انگیز بود. اگر به آوازهای تاجیکی گوش کرده باشید، بازمانده های این زبان را در آن می یابید. برای مثال، حروف کشیده ای مانند «ی» که در زبان ما به «ِ» تبدیل شده اند. باز هم سپاس راییکای گرامی!

    • raeeka
      آگوست 26, 2010 در 5:40 ق.ظ.

      ممنون صیاد و آزاده ی گرامی.

  7. عارف
    ژانویه 4, 2012 در 6:42 ق.ظ.

    اون زمان کرد ها چوپان بودند و مثل عشایر کوچ می کردند؟ {البته الان هم کم و بیش هست}
    این کرد ها همین کرد های امروزی هستند؟

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه