بایگانی
گوشواره ای از دوره ی اشکانی
گوشواره، جنس: طلا و سنگهای قیمتی، ابعاد: 3.8 در 2.1 در 3.9 سانتی متر، قدمت: 200 سال پیش از میلاد (دوره ی اشکانی)، محل کشف: ایران یا میانرودان (بین النهرین)، محل نگهداری: موزه ی متروپولیتن.
این گوشواره ی طلایی از یک حلقه با پنج دایره ی منبت کاری شده و تزیین شده با سنگهای قیمتی تشکیل شده است. از هشت حلقه ی زیر دایره ها، شش آویز مخروطی آویزان است. از آنجا که منشا ثروت دوره ی اشکانی در بسیاری موارد تجارتهای سودآور بود، در این دوره حمایت قابل توجهی از هنرها و کالاهای لوکس از جمله جواهرات و سنگهای نیمه قیمتی منبت کاری می شد. نمونه های برجای مانده از این جواهرات را میتوان در گوشواره ها، گردنبندها، و دستبندهای تندیس های پالمیرا و هاترا دید.
مرجع: وبگاه موزه ی متروپولیتن
گوشواره ی اشکانی به شکل خوشه ی انگور
گوشواره به شکل خوشه ی انگور، جنس: طلا، ابعاد: 4.2 در 1.15 سانتی متر، قدمت: سده ی یکم یا دوم میلادی (دوره ی اشکانی)، محل کشف: ایران یا میانرودان (قلمرو اشکانیان)، محل نگهداری: موزه ی متروپولیتن
این گوشواره که با کره های توخالی ساخته شده به شکل خوشه ی انگوری است که در بالا به یک ظرف دسته دار متصل است و خود ظرف به یک حلقه متصل است.
مرجع: وبگاه موزه ی متروپولیتن
فانوس سفالی دوره ی اشکانی
فانوس، جنس: سفال، قدمت: دوره ی اشکانی، ارتفاع: 21.2 سانتی متر، قطر بیرونی: 11.7 سانتی متر، محل کشف: شهر نیپور (عراق)، محل نگهداری: موزه ی باستانشناسی و مردم شناسی دانشگاه پنسیلوانیا
مرجع: وبگاه موزه ی باستانشناسی و مردم شناسی دانشگاه پنسیلوانیا
تندیس مرمرین ایزدبانوی ایشتار با بدن برهنه، دوره ی اشکانی
این تندیس که بلندی آن 24.8 سانتی متر است ساخت شهر حله در میانرودان (بین النهرین) در دوره ی اشکانیان است و اکنون در موزه ی لوور قرار دارد. جنس این تندیس از مرمر است و در تزیینات آن از طلا و یاقوت سرخ استفاده شده است. این تندیس در سال 1862 به وسیله ی سفیر فرانسه در عراق کشف شد. محل کشف این اثر یک مقبره ی خانوادگی شامل پنج قبر بوده و این مجسمه در درون یک تابوت چوبی و بالای سر مرده قرار داده شده بوده. این اثر بدن برهنه ی زنی را نشان می دهد که دست راست او در کنار بدنش قرار دارد و دست چپش را به سوی بالا خم کرده است. چشمانش با یاقوت سرخ ساخته شده و گردنبندی از طلا به گردن و گوشواره ای طلایی به گوش دارد. بازوی تندیس از چند قطعه ساخته شده که این قطعات با سیم هایی که در ابتدا بی شک از جنس طلا بوده اند به هم وصل شده اند. مجسمه دارای لبی کوچک، سینه هایی زیبا، کمری باریک و رانهای منحنی شکل است و در بخش ناف نیز از یک یاقوت قرمز استفاده شده است.
آثار هنری دوره ی اشکانیان، که فرمانروایی آنها از فلات ایران آغاز و در میانرودان ادامه می یافت، ترکیبی از هر دو تمدن یونان و میانرودان را در خود داراست. اگر چه ساختار کلی این تندیس نیز متاثر از هنر یونان است، ویژگی استفاده ی همزمان از مواد مختلف در ساخت مجسمه، در یونان وجود ندارد و به میانرودان اختصاص دارد. این تندیس ایشتار ایزدبانوی بابل که خدای تمابلات جنسی و جنگ است را به تصویر کشیده است.
توضیحات برگرفته از وبگاه موزه ی لوور
بیست اثر باستانی با شخصیت زن از تمدنهای میانرودان در موزه ی بریتانیا
برای بزرگنمایی تصاویر می توانید بر روی آنها کلیک کنید.
اثر بالا، مهر و اثر پایین نقش برجسته ی حاصل از این مهر را نشان می دهد. این اثر متعلق به تمدنهای نخستین در آناتولی است. 2250 تا 1920 پیش از میلاد. از این مهرها برای ساختن مجسمه ها و طلسمهای محافظ استفاده می شده که اشیاء کوچکی بودند که برای دفع خطرات همراه خود می ساختند.
مهر و نقش آن، تمدنهای نخستین آناتولی
زن ایستاده که تاج بر سر و گردنبندی به گردن دارد، تمدن اور، سده ی 7 و 8 پیش از میلاد
نقش برجسته ی بالا و تندیسی که در زیر نشان داده شده، زنانی را نشان می دهد که فرزندی در آعوش دارند. این گونه آثار به احتمال زیاد برای اطمینان از به دنیا آمدن سالم نوزاد ساخته شده است. هر دو اثر متعلق به سده ی 7 تا 5 پیش از میلاد و تمدن اور است.
ساخته شده در مصر سده های سوم تا هفتم پیش از میلاد. این نقش بر جسته در آثار تمدن بابل یافته شده.
گلدان به شکل زنی که گل در دست دارد. سده ی 6 و 7 پیش از میلاد
تندیس سر یک زن. این اثر شاید تندیس نیایشگری بوده که در نیایشگاه ایزدبانوی ایشتار در نینوا قرار داشته. ساخت 625 تا 700 پیش از میلاد
ظرف نوشیدن با نقش سر یک زن. 1500 تا 1200 پیش از میلاد. نیایشگاه ایشتار. تمدن آشوریان
ایزد بانوی لاما، تمدن بابل کهن. 1750 تا 2000 پیش از میلاد. به دست آمده از اور.
نقش برجسته ی یک زوج. تمدن بابل کهن. 1750 تا 2000 پیش از میلاد. به دست آمده از اور.
دو تندیس مسی نشاندهنده ی دو نیایشگر. متعلق به تمدن بایل کهن یا سومریان نو. 2100 تا 1800 پیش از میلاد
دو نقش برجسته ی بالا و پایین نقش بانویی با بالهای رو به پایین و پاهای چنگال مانند است. این گونه پلاک ها میان سالهای 1700 تا 1850 پیش از میلاد به شمارگان بسیاری در جنوب شرقی تمدن بایل تولید می شده. نمونه ی بنام و بزرگ این نقش را با نام ایزدبانوی شب در اینجا می توانید ببینید.
ساخت سده ی 6 و 7 پیش از میلاد. فینیقیه.
ساخت سده ی 6 و 7 پیش از میلاد. فینیقیه.
تندیسهایی که در ادامه نشان داده شده به شمارگان بسیاری وجود داشته و به احتمال زیاد در نیایشگاه ها قرار داده می شده.
ایزدبانوی شب
این پلاک به طول 49.5 و عرض 37.5 سانتیمتر ساخته شده بین 1800 تا 1750 پیش از میلاد در بابل قدیم، نقش برجسته ی بانویی برهنه را نشان می دهد. این تندیس که در ابتدا به رنگ سرخ بوده، کلاهی از نوع کلاه خدایان میانرودان به سر و میله ای همراه با حلقه ی عدالت در دست دارد. بالهای بلند و رنگارنگ او رو به پایین دارد که نشانگر این است که او ایزدبانویی از جهان پایین است. پاهای او به چنگالهایی شبیه به چنگالهای پرندگان شکاری، چون دو جغد کنارینش، منتهی می شود. پس زمینه ی این اثر رنگ سیاه داشته که ارتباط این ایزدبانو با شب را می رساند.
این نقش برجسته می تواند خدای میانرودان ایشتار ایزدبانوی عشق جنسی و جنگ باشد. یا خواهر و رقیب ایشتار، ارشکیگال که ایزدبانوی جهان پایین است همچنین ممکن است که لیلیت کتاب مقدس را به تصویر کشیده باشد. تصویر زیر بازسازی شده ی این پلاک به رنگهای اصلی را نشان می دهد. این اثر در موزه ی بریتانیا قرار دارد.
منبع: وبگاه موزه ی بریتانیا
لوح حمورابی
قانون حمورابی بزرگترین نشان تمدن میانرودان (بین النهرین) است که بر روی ستونی از جنس بازالت به بلندای 2.25 متر و پهنای 65 سانتی متر به دستور حمورابی (1792-1750 ق.م.) حک شده است. او فرمانروای بنام بابل در شهر سیپار، شهر شاماش خدای عدالت، بود. این لوح در سده ی دوازدهم پیش از میلاد به وسیله ی شاهزاده ی کشور همسایه، ایلام که در ایران قرار داشت، از بابل به شوش آورده شد. این لوح به همراه آثار دیگری از بابل در آکروپولیس شوش قرار داشت. لوح حمورابی مهمترین لوح حاوی قوانین به جامانده از خاور نزدیک باستانی است و متن آن بیانگر نکات ارزنده ای درباره ی مذهب، اقتصاد، جامعه و تاریخ آن دوره است. تصویر لوح نشانگر این است که شاه دستورات خود را به شاماش منسوب می کند. متن لوح به خط میخی و به زبان اکده ای نوشته شده. در ادامه تعدادی از این 282 قانون آمده است.
برخی قوانین مربوط به احکام دزدی
اگر کسی شخصی را متهم کند و متهم شده به رودخانه برود و در آب غرق شود، اتهام درست بوده و اتهام زننده خانه ی متهم را صاحب می شود. اگر رودخانه بی گناهی متهم را ثابت کند و او بدون آسیب بیرون بیاید، اتهام زننده به مرگ محکوم است و متهم خانه ی اتهام زننده را صاحب می شود.
اگر شخصی اتهام جرمی را نزد بزرگان (پیران) بیاورد و نتواند اثبات کند، اگر اتهام جرم بزرگ باشد مجازات او مرگ است.
اگر شخصی چیزی را از معبد یا دربار بدزدد هم دزد و هم دریافت کننده ی جنس محکوم به مرگ هستند.
اگر کسی از پسر یا برده ی مرد دیگری بدون شاهد یا قرار داد چیزی بخرد، طلا یا نقره، برده ی مرد یا زن، گوسفند یا گاو، خر … فرد خریدار در حکم دزد است و به مرگ محکوم است.
اگر کسی گاو یا گوسفند یا الاغ یا خوک یا بزی بدزدد و آن متعلق به خدا یا دربار باشد باید ۳۰ فولد بپردازد. اگر متعلق به مردی آزاد باشد باید ده فولد بپردازد و اگر چیزی برای پرداخت نداشته باشد، باید کشته بشود.
اگر متعلق به مرد آزاد دیگری باشد باید ۱۰ فولد بپردازد و اگر چیزی برای پرداخت ندارد به مرگ محکوم است.
اگر کسی جنسی را از دست بدهد و آنرا در مالکیت دیگری بیابد و این شخص ادعا مند که آنرا از بازرگانی و در برابر شاهدانی خریده. و صاحب مال نیز ادعا کند که شاهدانی دارد که شهادت دهند این جنس از آن اوست، انگاه باید خریدار تاجر و شاهدان خود و مالک نیز شاهدان خود را بیاورد و قاضی شهادت آنها را بیازماید. در اینصورت تاجر دزد به حساب می آید و به مرگ محکوم است.
اگر خریدار تاجر و شاهدان را نیاورد و مالک شاهد بیاورد، خریدار دزد است و به مرگ محکوم.
اگر مالک شاهدی نیاورد در آنصورت او بدکار است و به مرگ محکوم.
اگر شاهدان در دسترس نباشند، قاضی فرجه ی شش ماهه ای می دهد و اگر در آن ۶ ماه نیز شاهدان نیایند، فرد بدکار است و باید جریمه بپردازد.
اگر کسی برده ی مرد یا زنی از دربار یا از مرد آزاد دیگری را در خارج از دروازه ی شهر بگیرد، او به مرگ محکوم است.
اگر برده ی مرد یا زن فراری از دربار یا متعلق به مرد آزاد دیگری به خانه ی کسی بروند و او آنرا به مجل اعلان عمومی نیاورد رییس خانه به مرگ محکوم است.
اگر کسی برده ی مرد یا زنی را در مناطق بیابد و آنرا به صاحبش برگرداند صاحب برده باید دو شکل نقره به فرد بپردازد.
اگر برده از گفتن نام صاحب خود خودداری کند باید آنرا به قصر آورند و جستجوی بیشتری شود تا او را به صاحبش باز گردانند.
اگر کسی سوراخی به خانه ای حفر کند (برای دزدی) شخص در برابر همان سوراخ باید کشته و دفن شود.
اگر از کسی دزدی شد و دزد گرفته نشد او باید با سوگند آنچه از او دزدیده شده را بیان کند و جامعه یا آنکه در محدوده ی قدرت او این دزدی رخ داده باید دزدی را جبران کند.
اگر شخصی دزدیده شد، جامعه باید یک مینا نقره به بازماتندگان شخص بپردازد.
اگر آتش خانه ای را ویران می ساخت و کسی که آمده بود آتش را خاموش کند چشم به مال صاحبخانه داشت و آن مال را تصرف کرد باید خود در آتش افکنده شود.
اگر سردسته یا سرباز معمولی ای که باید به فرمان شاه به جنگ می رفت، سربازی را اجیر کند تا به جای او به جنگ رود، اگر از پرداخت خودداری کند آن سردسته/سرباز به مرگ محکوم است و فرد اجیر خانه ی او را صاحب می شود.
اگر شخصی مزرعه ی خود را به نرخ مشخصی اجاره داد و پول را دریافت کرد ولی هوای بد محصول را از میان برد خسارت بر عهده ی کشاورز است.
اگر کشاورز به دلیل ناموفقیت در سال نخست کشت را به دیگری بسپارد، مالک نمی تواند ایرادی بگیرد و مطابق قرارداد سهمش را دز پایان دریافت می کند.
برخی قوانین مربوط به روابط خانوادگی
اگر کسی به دلیل قرض که پرداخت نکرده خود، همسر، پسر یا دخترش را بفروشد یا به کار اجباری بفرستد آنها تا سه سال باید برای کسی که آنها را خریده کار کنند و در سال چهارم آزاد می شوند.
اگر مردی همسری بگیرد ولی با هم آمیزشی نداشته باشند آن زن همسر او نیست.
اگر زنی با مرد دیگری رابطه داشته باشد، باید هر دو با طناب بسته شوند و به آب انداخته شوند. ولی شوهر می تواند زن خود را ببخشد و شاه بردگان خود را.
اگر مردی به همسر باکره ی کسی که هنوز در خانه ی پدرش زندگی می کند دست درازی کند، مرد به مجازات مرگ می رسد.
اگر زنی متهم به رابطه ی نامشروع شود ولی در حال همخوابگی دستگیر نشده باشد، آن زن باید برای شوهرش در آب رودخانه بپرد.
اگر مردی در جنگ اسیر شود و در خانه ی او وسیله ی معاش هست ولی زن او خانه را ترک کند و به خانه ی دیگری برود، آن زن باید به آب انداخته شود.
ولی اگر در خانه معاش نیست و زن به خانه ی دیگری برود، بر زن گناهی نیست.
اگر مردی بخواهد از زنی که برای او فرزند آورده است جدا شود باید علاوه بر جهیزیه ی او بهره ی مالی مزرعه، باغ و منقولات را به او بپردازد. زمانی که او بچه هایش را بزرگ کرد، بخشی از آن به فرزندان تعلق می گیرد، معادل آنچه به یک پسر تعلق می گیرد، با او می رسد. و او می تواند با مرد مورد علاقه اش ازدواج کند.
اگر مردی بخواهد از زنش که از او دارای فرزندی نشده جدا شود باید معادل پول خرید او و همچنین جهیزیه ای که از خانه ی پدرش به همراه آورده را به زن بپردازد و از او جدا شود.
اگر برای خرید او قیمتی نپرداخته باید معادل یک مینا طلا به عنوان هدیه بپردازد.
اگر زن مردی که در خانه ی او زندگی می کند بخواهد که از او جدا شود، یا در قرض فرو رود، یا تلاش کند خانه را ویران کند یا شوهرش را نادیده بگیرد یا از نظر قضایی محکوم باشد، اگر شوهر بخواهد مه او را آزاد کند لازم نیست که به او مبلغی بپردازد ولی اگر شوهر او را آزاد نکند و زن دیگری بگیرد، زن اول باید در خانه ی شوهر به صورت خدمتکار باقی بماند.
اگر زنی با مردی ازدواج کند و به او یک خدمتکار بدهد و برای او فرزند بیاورد، و آن مرد بخواهد زن دومی بگیرد، نمی تواند.
اگر مردی زنی بگیرد و از او بچه دار نشود و بخاهد زن دومی بگیرد و او را به خانه بیاورد، زن دوم هرگز نباید به جایگاه زن نخست (مرتبه) باشد.
اگر زن مردی بیمار شود و مرد بخواهد زن دیگری اختیار کند، نباید زن نخست را از خانه اخراج کند بلکه باید در خانه ای که ساخته نگه دارد و او را تا زمانی که زنده است حمایت (مالی؟) کند.
اگر این زن نخواهد در خانه ی مرد بماند، مرد باید جهیزیه ی او را بپردازد و او را به خانه ی پدرش بفرستد.
اگر زنی که در خانه ی مردی زندگی کرده با مرد توافق کرده باشد که هیچ بستانکاری نتواند او را بگیرد، اگر مرد پیش از ازدواج قرضی داشته، پس از اینکه زن به خانه وارد شد بستانکار نمی تواند او را بگیرد. همچنین اگر زن قرضی داشته باشد، بستانکار نمی تواند شوهر او را دستگیر کند.
اگر کسی با مادر یا پدر خود زنا انجام دهد، هر دو فرد سوزانده می شوند.
منابع:
تمام قوانین حمورابی را می توانید در پابگاه دانشگاه ایالتی واشینگتن ببینید.
پیوند لوح حمورابی در موزه ی لوور.
کتاب The Code of Hammurabi نوشته ی J.W. King
لوح یازدهم گیلگمش، یکی از کهن ترین داستانهای اسطوره ای جهان، در موزه ی بریتانیا
این لوح متعلق به کتابخانه ی قصر آشوربنیپال در شهر نینوا بوده. او در قصر خود مجموعه ای از لوح ها شامل داستانها و اطلاعات علمی را گردآورده بود. لوح بالا مربوط به داستان گیلگمش فرمانروای افسانه ای اوروک است. داستان گیلگمش طولانی ترین اثر ادبی زبان اکده ای (زبان مردم بابل و آشور) است. که شرح تلاش ِ او در جستجوی جاودانگی است.
گیلگمش آفرینشی نیمه انسانی دارد یعنی دوسوم خدا و یک سوم انسان است. او در ابتدای کار پادشاهی ستمکار و شهوتران است. پس از شکایت مردم به خدا، خدا انکیدو را که موجودی تماما انسان است می آفریند. این دو پس از جنگی اولیه به تدریج با یکدیگر دوست و به دو موجود جدایی ناپذیر تبدیل می شوند. گیلگمش در کنار انکیدو خویی آرام می یابد و با یکدیگر به جنگ موجودات هراس انگیز متفاوتی می روند. پس از مدتی انکیدو که در اثر نفرینی بیمار شده می میرد و گیلگمش در اندوه او روزگار می سپرد. او که در اندوه از دست دادن همزاد خود غرق است، به جستجوی بی مرگی می رود و سفرهای بسیاری می کند.
این لوح که لوح یازدهم این داستان است شرح دیدار گیلگمش و اوتناپیشنیم است.
اوتناپیشنیم از سوی خدایان از پدیدار شدن سیلی خبردار می شود. او قایقی می سازد و هر آنچه می تواند را در قایق قرار می دهد و از سیل نجات می یابد در حالیکه نوع انسان از میان می رود. پس از فروکش کردن سیل ابتدا کبوتر و چلچله ای را از قایق رها می کند تا به جستجوی خشکی بپردازند ولی آنها بدون یافتن نشانه ای، بازمی گردند. او سپس کلاغی را به جستجو می فرستد و او باز نمی گردد که به معنای یافتن خشکی است.
عناوین دوازده لوح را می توانید در اینجا ببینید.
منبع: وبسایت موزه ی بریتانیا ، ویکیپدیا
روش متفاوت حکومت دو فرمانروای مقتدر باستانی: کوروش و آشوربنیپال

همه ی ما درباره ی لوح کوروش پس از فتح بابل، که بسیاری افراد از آن به عنوان نخستین دستاورد بشری در زمینه ی حقوق بشر یاد می کنند، بسیار شنیده ایم. هرچند روش و منش کوروش به زمان و مکان خاصی وابسته نیست ولی ارزشمندی بیشتر ِ این یادگار تاریخی ِ ما وقتی آشکارتر می شود که در بستر زمان به آن بنگریم. به این معنا که میزان تفاوت رویکرد کوروش را با همعصران او مقایسه کنیم. به عنوان مثال رفتار آشوربنیپال مهمترین پادشاه آشور، که یکی از بنام ترین شاهان دنیای باستان است و حدود 100 سال پیش از کوروش می زیسته را بازگو می کنم. در لوح های به جا مانده از آشوربنیپال زمانی که او شرح جنگاوری خود را بازگو می کند، دریایی از خشونت، شقاوت، کینه و انتقامجویی موج می زند و به وضوح او از همه ی رفتارهای خود با سرفرازی یاد می کند و به شقاوتهایش می بالد.
این بخشی از رفتار آشوربنیپال با ایلامیها در لوحی است که به دستور خود او نگاشته شده است [1]:
من شوش را فتح کردم. به قصرهایشان وارد شدم و گنج هایشان را که پر از طلا، نقره و وسایل مختلف بود گشودم. گنجهای سومر، اکده و بابل که پادشاهان پیشین ایلام به دست آورده بودند را گشودم. شیپورهای مسی براقش را در هم کوبیدم و خرد کردم. من زیگورات (زیارتگاه) شوش را ویران کردم. زیارتگاههای ایلام را به نابودی کشاندم. مقبره های پادشاهان جدید و قدیم ایشان را ویران ساختم. آنها را دز برابر آفتاب گذاشتم و استخوانهایشان را به سرزمین آشور بردم. من ایالتهای ایلام را ویران ساختم و بر زمین شان نمک پراکندم.
در بخش دیگری از همین لوح می خوانیم [2]:
«من قبور پادشاهان قدیمی و جدیدش را که از ایشتار پروردگار من نهراسیده بودند…ویران ساختم … من در فاصله بک ماه و بیست و پنج روز، ایالت ایلام را تبدیل به یک ویرانه کردم… من دختران شاهان، زنان شاهان، تمام خانواده قدیمی و جدید شاهان ایلام را، شهربانانش را، ساکنین مرد و زن… چهار پایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود، بمنزله غنیمت به مملکت آشور فرستادم…ندای انسانی، صدای سم چهارپایان بزرگ و کوچک، فریادهای شادی… به دست من از آنجا رخت بربست.»
همچنین در شرح جنگ او با برادرش شاماش-شوم-اوکین که پادشاه بابل بود می خوانیم [3]:
در بابل لشکرهایی به ریاست شاماش-شوم-اوکین در برابر آشوربنیپال مقاومت می کردند در حالیکه از کمک غرب و آرامیان بابل خبری نبود. او تا جای ممکن مقاومت کرد ولی در نهایت شهر به کمبود و بیماری دچار شد به گونه ای که حتی از گوشت انسان تغذیه کردند. در نهایت شاماش خود را برای مردمی که این سختی ها را تحمل کردند به عنوان قربانی در آتش می افکند و به این ترتیب دروازه ها باز می شود و آشوربنیپال به بابل وارد می شود. او دستور جدا سازی زبان سربازان را می دهد و بدن کشتگان را به حیوانات درنده می سپارد…جمله ای که در پایان داستان فتح بابل به دست آشوربنیپال در کتاب A history of Babylonia and Assyria آمده است چنین است: او با بابل همانگونه رفتار کرد که نیاکانش رفتار کرده بودند، شهر را در سکوت مرگ فرو برد.
نقش برحسته ی بالا ویران ساختن شهری توسط سربازان آشوربنیپال را به تصویر کشیده است. شعله هایی که در بخش بالایی تصویر به چشم می خورد حکایتگر به آتش کشیدن این شهر است [4].
[1] ویکی پدیای انگلیسی
[2] کتاب «ایران لوک پیر» نوشته ی محمد علی اسلامی ندوشن
[3] کتاب A history of Babylonia and Assyria نوشته ی Robert William Rogers
[4] کتاب The arts of Assyria نوشته ی Parrot, André
دیدگاههای اخیر