بایگانی
دوقطعه ی سغدی تنها نوشته ی پیش از اسلام از داستان رستم
دو بخش قطعه ی رستم در آثار سغدی به قدمت سده ی نهم میلادی. بخش بالا بخشی است که M.P. Pelliot در دون هوانگ کشف کرده و اکنون در کتابخانه ی ملی پاریس نگهداری می شود. قطعه ی دوم که به نظر می رسد دقیقا در ادامه ی قطعه ی نخست است، در موزه ی بریتانیا قرار دارد (OR.8212/81).
این آثار از آن جهت دارای اهمیت بسیار است که اگرچه می دانیم رستم در داستان های پارس و نواحی شرقی پارسی گوی وجود داشته، در نوشته های به جا مانده از ایران پیش از اسلام، اثری از رستم دیده نمی شود. حتی در اوستا که نام کیومرث، جمشید، کیخسرو، کیکاووس، و افراسیاب آمده است سخنی از رستم نیست. بنابراین یافتن داستانی از رستم در قطعات سغدی بسیار جالب و پراهمیت است. داستان، مربوط به نبرد رستم با دیوان است و اینکه چگونه آنها را در شهر با بستن دروازه ها اسیر می کند و آنها پس از تلاش و رهایی برای انتقام به جستجوی رستم می پردازند. رستم با یک تاکتیک جنگی ابتدا تظاهر به فرار می کند و زمانی که دیوان انسجام خود را ازدست می دهند به آنها حمله می کند.
متن قطعه ی نخست:
بدین گونه رستم تا دروازه ی شهر از پی ایشان تاخت. بسیاری از پایمال او مردند و هزاران … گردیدند. چو به شهر در آمدند، دروازه ها را ببستند. رستم با سرافرازی بسیار بازگشت و به سبزه زاری نیکو شد و زین از اسب خویش برگرفت و[وی را] به چرا رها کرد. خود جامه ی جنگ بکند. خوردنی بخورد و سیر شد و بساط بگسترد و به خواب رفت.
دیوان فراهم … رفتند و با هم چنین گفتند که بزرگ زشتی و بزرگ شرمساری بر ما که یک تنه سواری ما را چنین در شهر محبوس داشته است. چه باید کرد؟ یا همه بمیریم و به پایان آییم و یا از شاهان کین خواهیم.
دیوان به فراهم ساختن خویش آغاز نهادند و ساز و برگ گران [فراهم ساختند] با ضربان سخت و گران دروازه ها را گشودند. بسیاری از دیوان … و بسیاری سوار بر گردونه، بسیاری سوار بر پیل، بسیاری سوار بر …، بسیاری سوار بر خوک، بسیاری سوار بر روباه، بسیاری سوار بر سگ، بسیاری سوار بر مار، بسیاری سوار بر سوسمار، بسیاری پیاده و بسیاری پران چون کرکس می رفتند. و نیز بسیاری باژگونه سر بر زمین و پاها به بالا … زمانی دراز [راه پیمودند] باران و برف و تگرگ برانگیختند و غوغا کردند و آتش و شعله و دود به پا ساختند و به جستجوی رستم دلاور رفتند. آن گاه رخش گرم دم بیامد و رستم را بیدار کرد. رستم خواب را برگذاشت. و چالاک جامه ی پوست پلنگ بپوشید و کمان دان ببست و بر رخش برآمد و به سوی دیوان روی نمود. چون رستم از دور سپاه دیوان بدید، رخش را چنین گفت… کم ترس…
متن قطعه ی دوم:
اگر دیوان به سوی مرغزار … رخش پذیرفت. آنگاه رستم به سرعت بازگشت. چون دیوان بدیدند، بارگان خود را تیز پیش راندند. آنگاه سپاه پیاده با هم چنین گفتند: اکنون جرات سالار شکسته شد، دیگر به نبرد ما برنخواهد خاست. او را فرو مگذارید، نیز او را نبلعید. بلکه همچنان زنده بگیرید تا او را عقوبت بسیار سخت و شکننده دهیم. دیوان یکدیگر را دل دادند. همگی غریو برکشیدند و به تعقیب رستم روی آوردند. آن گاه رستم بازگشت و به سوی دیوان روی آور شد، چون شیر دژم [که] به سوی نخجیر [روی آورد] چون دلاور … رمه مانند شاهین روی …
مراجع:
Nicholas Sims-Williams, “Sogdian Fragments in the British Library,” Indo-Iranian Journal 18, no. 1/2 (June/July 1976): 43–82.
کتاب حکمت تمدنی، گزیده ی آثار احسان یارشاطر، ویراست دوم
وبگاه پروژه ای در اسمیتسونیان با نام سغدیان تاثیرگذاران جاده ی ابریشم
دیدگاههای اخیر